من بودم و تنهای


الم شنگه

مرا از بند آویزان کنید سروته شاید فکرش از سرم بی افتد.......

 

من بودم تنهای ویک راه بی انتها

یک عالمه گله وخدایی بی ادعا

گم شده بودم میان دیروز وفردا

تا تو را یافتم...با تو خودم را یافتم

صدایت در گوشم پیچید

نگاهت در چشمانم نقش بست نشان دادی به

من آنچه بودم

آری با تو رسیدم من به اوج خودم

نامم را خواندی.... گفتی بارانم

بارانی شد دل وچشمانم

آری بارانی شدم تا ببارم

اما ای کاش بدانی تویی آسمانم

بی تو نه معنا دارد باران

نه معنا دارد خورشید ونه رنگین کمان

ای که شبیه تر از خود منی

بگو تا آخر راه با من هم قدمی

دوست های قدیمی طلا هستند!دوستان جدید الماس

...اگر یک الماس به دست آوری طلا را فراموش نکن

چون براینگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری.......



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت 8:54 توسط گلی | |


Power By: LoxBlog.Com